عليه فقر و فلاکت
با هيئت دائر حزب
بخش اول:
يک دنياى بهتر: فقر و فلاکت بيداد ميکند. ايران تحت حاکميت جمهورى اسلامى به يک جامعه فقر زده تبديل شده است. تصوير حزب از اين پديده چيست؟ چرا فقر وجود دارد و پايه مادى آن کدامست؟
على جوادى: مسبب اصلی فقر و فلاکت نه تنها در جامعه ایران بلکه در چهارگوشه جهان نظام سرمایه داری است. علت پایه ای بقای فقر و محرومیت و بی خانمانی و بی مسکنی و ناامنی اقتصادی در دوران کنونی مقتضیات و ملزومات نظام سرمایه داری است. بعلاوه این نظام سرمایه داری است که تلاش هر روزه کارگر و توده مردم زحمتکش برای بهبود اوضاع اقتصادی و رفاهی را دائما سرکوب میکند. اگر در قرن بیست و یکم و به اصطلاح در اوج جهانی شدن سرمایه داری٬ در شرایطی که بشریت بزرگترین تحولات تکنولوژیک و انفورماتیک را از سر گذرانده است٬ در شرایطی که اینترنت جهان را به دهکده ای تبدیل کرده است٬ فقر و محرومیت کماکان سهم بخش بزرگی از توده های کارکن جهان است٬ باید یقه نظام اقتصادی و طبقه حاکم سرمایه داری را گرفت.
در این نظام هدف فعالیت اقتصادی نه رفع نیازمندیهای گسترده و متنوع جامعه بلکه تولید برای صاحبان انحصاری وسایل تولید و توزیع و خدمات در جامعه است. اگر سودی در کار نباشد٬ تولیدی هم میتواند در کار نباشد. سود خدای یکتای این نظام استثمارگر است. میزان تولید بر مبنای نیاز جامعه نیست. میزان تولید را میزان سود سرمایه تعیین میکند. حتی بخشهایی از تولید محصولات غذایی را بخاطر بهینه کردن سود سرمایه رسما دور می ریزند٬ علیرغم اینکه در بخشهایی از این جامعه هنوز میلیونها کودک شب را گرسنه بر بالین می گذارند. نتیجتا طبیعی است که فقر و محرومیت یک محصول دائمی نظام سرمایه داری است.
در ایران فقر و فلاکت بیداد میکند٬ اما در عین حال ثروت و امکانات اقلیت محدودی حد و حصری ندارد. ایران جامعه فقیری نیست٬ دارای منابع طبیعی گسترده و در عین حال نیروی کار توانا و ماهر بسیاری است. و این دو فاکتور اصلی ثروت اجتماعی در جوامع کنونی است. به این اعتبار ایران جامعه فقیری نیست. مردم فقیر و محرومند. بنا به آمار دولتی بیش از ٧٠٪ توده های مردم زیر خط فقر زندگی میکنند. حداقل دستمزد کارگران رسما ۵٠٪ زیر خط فقر است. به این اعتبار مساله بطور ویژه ای به مناسبات سرمایه داری حاکم بر جامعه گره میخورد. به این شرایط باید ورشکستگی اقتصاد سرمایه داری در دوران حکومت اسلامی اشاره کرد. رژیم اسلامی به لحاظ اقتصادی یک پروژه شکست خورده است. واقعیت این است که در جهان سرمایه داری با توجه به حوزه های گسترده "سود آور" موجود٬ کشورهای اسلام زده و اسلامی حوزه مناسبی برای سود آوری و نتیجتا صدور سرمایه نیستند.
حال به این شرایط دزدی و چپاول سیری ناپذیری آخوندهای آدمکش و جیره خواران رژیم اسلامی را اضافه کنید. به این شرایط عدم پرداخت چندین ماهه همان حقوق بخور و نمیر کارگران را اضافه کنید. به این شرایط مخارجی را که رژیم صرف بقاء و ماندگاری خودش و دستجات اوباش و آدمکشش میکند٬ اضافه کنید. سهم توده مردم از جامعه چیزی بیش از فقر و فلاکت و بعضا گرسنگی نخواهد بود.
ببینید کار به جایی رسیده است که خود عوامل رژیم از اینهمه دزدی و چپاول فغانشان بلند شده است.
خزعلی که یکی از نور چشمی های رژیم است در سایت خود میگوید :
"ایران سالانه ۲۱۷ میلیارد دلار از فروش نفت و گاز پول می گیرد (معادن، پتروشیمی، مالیات و ... رو حساب نكردیم) ۲۱۷ میلیارد دلار =۲۳۸۷۰۰ میلیارد تومان .... یعنی روزانه حدودا ۶۵۰ میلیارد تومان (دلار به قیمت ۱۱۰۰ تومان) یعنی با درآمد یك روز نفت و گاز كشور می توان بدون وام و منت، كل مسكن مهر ۳۱۰۰۰ واحد ۷۵ متری را از ابتدا با قیمت هر متر مربع ۳۰۰۰۰۰ تومان ساخت و تمام كرد و به رایگان به مردم داد ! یعنی با در آمد پنج روز (صبح شنبه تا پایان چهارشنبه) می توان یارانه نقدی كل كسانی كه ثبت نام كرده اند، یعنی ۷۲ میلیون و پانصد هزار نفر را واریز كرد . یعنی اینكه با درآمد یك روز و نیم كشور می توان ورزشگاهی ساخت كه لیاقت برگزاری المپیك لندن را داشته باشد . یعنی با در آمد یك هفته مملكت می توان ۱۰۴ هواپیمای ایرباس ا۳۲۰ نو خرید . با درآمد بیست روز كشور می توان ۷۴۳۱۵۰ تویوتا كرولا ۲۰۱۱ خرید و هرچی ماشین داغونه از سطح كشور جمع كرد و سرانه مصرف بنزین رو به ۵-۶ لیتر در ۱۰۰ كیلومتر رسوند . پس با حدود یكماه درآمد نفت و گاز میتوان نصف مشكلات سی ساله مملكت رو حل كرد، ببین با ۱۲ ماه چه كارهایی میشه كرد ! اگر قرار باشه این پول را بین مردم تقسیم کنند به عبارتی نفری ۲۸۹۳ دلار. اگر بر فرض مثال ۲۰۰۰ هزار دلار آن را هم مالیات و خرج دولت حساب کنیم باز سهم هر نفر تقریبا ۹۰۰ دلار یعنی ۱میلیون تومان! (دلار 1100 تومان!) به عبارتی دیگر نفری ۱۵۰ هزار تومان در ماه." (به نقل از سایت خزعلی)
به این تصویر ارقام دزدی شده حسابهای بانکی سران رژیم را اضافه کنید٬ واقعیت علت وجودی فقر و فلاکت مردم به روشنی بیان میشود. مسبب وضعیت محنت زده توده عظیم مردم٬ مناسبات اقتصادی سرمایه داری و رژیم اسلامی حاکم است. تا زمانیکه نظام سرمایه داری حاکم است٬ تا زمانیکه رژیم اوباش اسلامی حاکم است وضع بر همین منوال خواهد بود. رفاه مردم و جامعه در گرو سرنگونی نابودی نظام اقتصادی سرمایه داری و حکومت اسلامی است.
يک دنياى بهتر: در هر نظام سرمايه دارى بدرجات متفاوت فقر يک واقعيت مادى است. در جمهورى اسلامى فقر وسيع و گسترده است. برخورد جامعه عموما و برخورد طبقه کارگر و مردم محروم به پديده فقر در ايران چگونه بايد باشد؟ حزب چه ميگويد؟
آذر ماجدى: نظام سرمایه داری مبتنی بر وجود فقر در جامعه است. وجود طبقه ای که هیچ چیز جز نیروی کارش برای فروش ندارد و ناگزیر است نیروی کارش را به طبقه ای که مالک وسایل تولید و مبادله است، بفروشد، رکن اصلی نظام سرمایه داری است. از اینرو نظام سرمایه داری وجود یک اکثریت ندار را فرض می گیرد. طبقه ای که اگر یک روز نیروی کار خود را نفروشد به نان شبش هم محتاج می شود. بعلاوه، وجود ارتش ذخیره کار یکی از ارکان دیگر این نظام است. این پدیده موجد رقابت درون طبقه کارگر می شود و بر دستمزدها و شرایط کار تاثیر می گذارد. لذا سرمایه برای انباشت بیشتر و افزایش ارزش اضافه به وجود انسان های بیکار نیاز دارد. بیکاری نیز مساوی است با فقر. بنابراین فقر از ملزومات نظام سرمایه داری است .
حال به نسبت موقعیت تولید در هر شرایط، یعنی اینکه تولید سرمایه داری در حالت شکوفایی است یا در بحران بسر می برد، و می دانیم که بحران های ادواری جزء خصائص جدایی ناپذیر سرمایه داری است، میزان فقر در جامعه تغییر می کند. در شرایط حاضر بعینه می بینیم که چگونه تمام دنیا در فقر دست و پا می زند؛ بیکاری ابعاد بسیار گسترده ای یافته است؛ بیخانمانی به یک پدیده وسیع بدل شده است؛ اکنون که بحران سرمایه داری ابعاد بین المللی و عمیقی دارد، تمام دنیا با فقر و فلاکت دست و پنجه نرم می کند. دولت های بورژوایی در کشورهای غربی که از درجه ای از رفاه اجتماعی برخوردار بوده است، دارند تمام دستاوردهای مبارزه طبقه کارگر و جنبش کمونیستی طی سالهای اخیر را باز پس می گیرند .
این واقعیت جان سخت تولید سرمایه داری است. اما همانگونه که در سوال اشاره شد، ابعاد فقر در همه جا یکسان نیست. میزان این تفاوت هم به ساختار سیاسی اجتماعی یک جامعه معین و هم به رشد مناسبات تولیدی و تکنولوژیک بستگی دارد. در جامعه ای مثل ایران، سرمایه به وجود کارگر ارزان و خاموش نیازمند است، از همین رو دستمزدهای پایین و شرایط کار سخت از فاکتورهای اصلی نظام تولیدی در ایران است. بهمین دلیل وضعیت اکثریت جامعه مشقت بارتر است. بعلاوه، وجود یک طبقه کارگر خاموش به یک دیکتاتوری خشن سیاسی محتاج است. بخش قابل ملاحظه ای از تولید اجتماعی صرف حفظ و بازتولید این دستگاه سرکوب می شود. همچنین در جامعه ای با این مختصات سیاسی فساد مالی، رشوه و دزدی اجتناب ناپذیر است.
زمانی که به بحران عمیق اقتصادی فاکتورهای سیاسی و اجتماعی را بیافزائیم ابعاد فقر عنان گسیخته را در جامعه ایران می توان حدس زد. روشن است که فقر با صبر و شکیبایی ناپدید نمی شود. تنها راه از میان بردن فقر مبارزه طبقه کارگر و مبارزه مردم علیه آنست. مبارزه با رژیم اسلامی بر سر مساله فقر تنها راه کاهش میزان فقر و اثرات جانکاه آنست. از مبارزه در محل کار برای افزایش دستمزد، مبارزه با اخراج، تلاش برای بدست گرفتن کنترل بر تولید و توزیع اشکال متفاوت مبارزه کارگری است. اتحاد کارگری در مجامع عمومی و شوراها لازمه پیشبرد موفق این مبارزه است .
مبارزه علیه بیکاری و تامین خانواده هایی که نان آورانش بیکار هستند، یکی از ارکان مهم و پایه ای مبارزه با فقر است. باید توجه داشت که مبارزه علیه بیکاری صرفا امر بیکاران نیست. اتحاد شاغلین و بیکاران علیه بیکاری تعیین کننده است. تا زمانیکه این اتحاد وجود نداشته باشد، سرمایه داران و رژیم اسلامی می کوشند کارگران شاغل و بیکار را بجان هم بیاندازند؛ می کوشند با گرفتن خطر بیکاری بالای سر کارگران شاغل میان آنها با کارگران بیکار رقابت و خصومت ایجاد کنند. لذا ضروری است که کارگران شاغل و بیکار با هم در یک صف متحد و متشکل علیه بیکاری و عواقب آن مبارزه کنند .
مبارزه در محلات و محیط زیست علیه گرانی و کمبود و برای بهبود شرایط رفاه محیط زیست یک رکن مهم مبارزه علیه فقر است. مردم باید در محلات متشکل شوند و متحد و با هم علیه این شرایط مبارزه کنند. تشکیل شوراهای محلات و تصمیم گیری مردم یک محل در مجامع عمومی شان، در صف های مواد غذایی و در هر فرصتی که پیش می آید از اهمیتی بسیار بالا برخوردار است.
يک دنياى بهتر: جنبشهاى اجتماعى برخورد متفاوتى به فقر ميکنند. سياست ناسيوناليستى چهارچوب برخورد بخشى از بورژوازى در قدرت و بورژوازى در اپوزيسيون به مسئله فقر است. نقد حزب به اين ديدگاهها چيست؟ آلترناتيو و سياست حزب کدامست؟
جليل بهروزى: همانطور كه گفتید جنبشهای اجتماعی برخوردهای متفاوتی به مسئله فقر میكنند و در این میان برخورد جریانات بورژوائی و طبقه سرمایه دار به مسئله فقر خیلی خصلت نما و كلاسیك است. توجه اینها به مسئله فقر زمانی است كه اعتراضات و طغیانهای توده ای باعث وحشت شان میشود و اینجا است كه ماشین توجیه سازی و تئوری سازی شان به كار میافتد. در این میان اما جنبش ناسیونالیستی ویژگی اساس اش در تبیین علل فقر این است كه اینها "منفعت ملی" و سرمایه دار "وطنی" محور حركت و موضعگیری و راه حل شان میباشد. ممكن است فقر جامعه و فشارهای كمرشكن آن را بروی كل جامعه و بخصوص طبقه كارگر ببیند. سخنگویان و تحلیل گرانش ممكن هست حتی نسبت به "فقرا" سمپاتی داشته و از این مسئله آزرده خاطر باشند. ولی اولا علت پایه ای فقر میلیونی و گرسنگی و رنج توده را نه به شرایط سرمایه داری جامعه و وجود طبقات و یا حتی بحران اقتصادی این نظام مربوط میدانند و نه سطح تحلیلشان به این علت پایه ای نزدیك میشود. ثانیا راه حلشان از چهارچوب منفعت طبقه سرمایه دار "خودی" و "وطنی" فراتر نمیرود. از آنجایی كه در ایران و كشورهای در زمره ایران ما با طبقه سرمایه داری "ملی" و "خودی" روبرو نیستیم راه حلهای این جریان خیلی پا درهوا و كاملا در جهت خاك ریختن در چشم مردم است. چرا كه همه بخشهای طبقه سرمایه دار از قبل تولید و باز تولید سرمایه های جهانی و انحصاری سود و منفعت میبرند. حتی شرایط سیاسی حاكم در ایران، دیكتاتوری هار و عنان گسیخته نیز ابزاری است كه در اساس پاسخگویی این نیاز پایه ای است. از این رو حتی آنجا كه "ناسیونالیستها" صحبت از سرمایه های داخلی و سرمایه داری وطنی میكنند آن هم در شرایط كه سرمایه داری یك پدیده جهانی است و هر كشور در تقسیم كار جهانی جایگاه ویژه در تولید و توزیع سرمایه ها دارد، فریبكاری بیش نیست. اینها چنان تحلیل میكنند كه گویا سرمایه بر اساس اراده سرمایه داران و یا حكومت و یا انسانهای خیر حركت میكند و یا خواهد كرد و بدین طریق دینامیسم سود در تولید سرمایه داری را كاملا كتمان میكنند. سرمایه هیچ گاه بر اساس منفعت و نیاز جامعه به گردش درنمی آید. سود موتور سرمایه است. از این رو به درجات زیادی بهشت سرمایه داران جایی است كه فقر و مسكنت مردم بیداد میكند.
اما اگر مجمل بگوئیم، ناسیونالیسم اساس حركتش در توضیح فقر اینها است؛ عدم رشد صنایع داخلی و تهاجم تولیدات خارجی، وجود صنایع مصرفی و نه تولید صنایع سنگین، رشد ناهمگون و صنعت تك محصولی، دولت بی كفایت و عدم برنامه ریزی اقتصادی و... اگر از آنها بپرسید تحلیل تان از اقتصاد ایران چیست همه اینها را ردیف می كنند. می بینید وقتی اساس مسئله توضیح داده نشود راه حل هم غلط خواهد بود. جناح به اصطلاح چپ ناسیونالیست ممكن است از سر انسان دوستی و خیرخواهی به مسئله فقر توجه كند ولی كماكان به همان راه حلی میرسد كه جریانات راست ناسیونالیستی نسخه اش را پیچیدند. اینها از سر این كه توده وسیعی از مردم بی كارند و در چرخه تولید و توزیع نیستند، یا این كه توان خرید نداشته و این خود تقاضا را پایین آورده و به رشدی اقتصاد آسیب میرساند، از این كه سرمایه های انسانی "وطن" عاطل و باطل مانده است، به مسئله فقر نگاه میكنند. اما راه حلشان در بهترین حالت طرح یك "حكومت عقلایی" ضمن حفظ نظام سرمایه داری است. البته اپوزیسیون ناسیونالیست، رژیم حاكم را بخاطر بی كفایتی و بی سوادی و بی اطلاعی از اقتصاد یكی از عوامل مهم ورشكستگی اقتصادی و فقر میلیونی میداند ولی هیچ گاه این رژیم را بعنوان حافظ نظام سرمایه داری و بعنوان یك رژیم سرمایه داری و از این زاویه مسبب فقر و گرسنگی، بی مسكنی و بی بهداشتی مردم نمی شناسد.
اما ما چگونه مسئله فقر را توضیح میدهیم. ما خیلی روشن گفته ایم كه علت فقر و گرسنگی مردم در ایران جامعه سرمایه داری و بحران مضاعفی است كه این نظام از خیلی مدتها پیش دچار آن است. ما توضیح داده ایم كه جمهوری اسلامی رژیمى است كه از بدو روی كار آمدن در تلاش است كه بار این بحران را بر دوش كارگران خراب كند. برای این رژیم در بدو روی كار آمدن فقر و فلاكت مردم یكی از سلاحهائی بود جهت سركوب انقلاب. برای این رژیم تحمیل بیكاری و گرسنگی وسیله ای بود جهت درهم شكستن مقاومت و مبارزه كارگران برای یك زندگی بهتر. برای این رژیم پایین نگهداشتن سطح زندگی مردم با چماق و سركوب هدفی بود جهت جذب سرمایه ها و تامین سودهای نجومی برای سرمایه داران و قشر انگلی كه حول این حكومت جمع شده بودند .
از این رو راه حل ما دقیقا از سر این توضیح برخاسته است. برای پایان دادن به رنجی كه مردم از سر فقر و گرسنگی میبرند باید این رژیم را بزیر كشید. باید اساس جامعه سرمایه داری در ایران را واژگون كرد و مناسباتی را با قدرت سازمان یافته و متشكل كارگران و مردم بوجود آورد كه در آن نه از استثمار خبری باشد و نه از طبقات و مالكیت خصوصی. تولید و توزیع اجتماعی باید بر اساس نیاز و توان مردم پایه گذاری شود. ثروت جامعه از آن همه مردم است و هیچ چیز نمیتواند مقدم تر از رفاه و آسایش آحاد جامعه باشد. تحمیل فقر و فلاكت به اكثریت عظیم جامعه خشن ترین و بی رحمانه ترین رفتاری است كه نظام سرمایه داری و حافظین آن با كارگران و مردم میكنند و اولین گام انقلاب اجتماعی كه ما پرچم آن را بلند كرده ایم پایان دادن به این بربریت مدرن است.
يک دنياى بهتر: بيکارى و گرانى در ايران نجومى شده است. عليه بيکارى و گرانى چه بايد کرد؟ سياست مشخص حزب در اين زمينه کدامست؟
نسرين رمضانعلى: در چند سال اخیر بطور غیر قابل تصوری بیکاری بيداد میکند و این برابر با فقر بیش از پیش مردم و طبقه کارگراست. مرتب شاهد هستیم پروژه ها بخاطر نبود مواد اولیه تعطیل میشود و حتی صنایع مهم کارشان دچار اختلال شده است. تعدادی از پتروشیميها به بهانه های کمبود مواد اوليه نیروی کار را کم کردند. همينطور بسته شدن تعداد زیادی از کارخانه و کارگاههاى دیگر مرتبا گسترش مى يابد. در عین حال همین عدم نبود مواد اولیه و فشار کارفرماها و دولت برای اینکه کارخانه ها در حال تولید بمانند و سمبل کارهائی که صورت میگیرد٬ هر روز در گوشه ای حادثه می آفریند و باعث نقص عضو و صدمات جبران ناپذير و مرگ کارگران میشود که بطور عموم به حساب "سهل انگاری کارگران" گذاشته میشود. با اين لطمات جبران ناپذير و مرگ هر کارگر خانواده کارگری به انتهای خط میرسد. با بالا رفتن نرخ بیکاری نرخ روی آوری به اعتیاد بالا میرود. پيامدهاى بيکارى مهم و زياد اند. بخش مهمى از جرائم و حتى جنايت در جامعه در اين جنگل سرمايه دارى چيزى جز تلاش برای سیر کردن شکم و زنده ماندن نيست. افزایش بیکاری در استانهای کشور بلافاصله براى خانواده هاى کارگرى به ترک تحصيل بخش زیادی از دانش آموزان و دانشجویان منجر ميشود و هر روز تعداد زيادى به خیل ارتش بیکارى در ایران افزده ميشود.
علیه این بیکاری و گرانی چه باید کرد؟ واقعيت اينست که عليرغم میل هر انسانی مبارزه کردن براى زنده ماندن و بقا به انسانها تحمیل میشود. این نظام و سیستم اقتصادی و سياسى حق را دو دستی تقدیم مردم نمیکند. در دنیای وارونه ای که ما زندگی میکنیم حق دادنی نیست بلکه با اتکا به قدرت گرفتنی است. پس بنابرین راهی بجز مقابله و تعرض و متشکل شدن حول خواستهای برحقمان برایمان باقی نگذاشتند. اگر رژيم اسلامى تحریم اقتصادی شده٬ اگر سران حکومت جنایتکار اسلامی با سياست حذف سوبسیدها ما را در فقر و نداری بیشتری فرو بردند٬ اگر بحران اقتصادی که دامن دنیا را گرفته و حکومتی مثل حکومت هار اسلامی که بیش از 3 دهه است تنها با کشتار و سرکوب مردم و اعتراضات شان به بقای خود ادامه میدهد٬ اگر در کنار اين مشقات مسائلى مانند خشکسالی در تولیدات و حتی بخش کشت و صنعت اختلال بوجود میاورد٬ چرا تاوان اين اوضاع را بايد کارگران و خانواده هاى کارگرى بپردازند؟ سوال اصلی و مهمی که حزب ما تاکنون بسیار به آن پرداخته و در مورد چگونگی مبارزه با آن صحبت کرده است٬ سازماندهی در محیط کار و زیست است.
کمبودهای اخیر مواد غذائی و صفهای طویل باعث اعتراضاتی پراکنده در شهرهای مختلف شده که بزرگترین آن در نیشاپور بود. اين اعتراضات بايد گسترده تر شود و بطور سازمانيافته اى پيش رود. در هر شرایط و فرصتی که برای مردم ایجاد میشود بايد عليه بيکارى و گرانى اعتراض کرد. واقعیت اينست که مردم وقتی با هم هستند٬ وقتی تعداد زیادى بطور طبيعى کنار هم هستند٬ و اعتراض کنند نیروهای سرکوبگر به راحتی نمیتوانند مردم را سرکوب کنند. تلاش میکنند ابتدا با وعده دادن جمعیت را متفرق کنند. بارها شاهد بودیم نیروهای سرکوبگر وقتی با خشم گسترده مردم روبرو ميشوند عقب نشینی کردند. بنابراین این صفها میتواند محل تجمع اعتراضی باشد. در این صفها میشود اعتمادها را بازیافت. در این صفها میشود بیشتر متوجه شد درد همسایه بغل دستی من همان دردی است که من دارم. ميتوان و بايد حول همين درد مشترک اعتماد ايجاد کرد و نطفه هاى اعتراض و تشکل را در محلات ايجاد کرد. باید تلاش کرد در این اوضاع اسفبار اقتصادی در اوج گرانی و بیکاری بیش از پیش به هم اعتماد کنیم و بیش از پیش در سرنوشت همدیگر با متشکل شدن دخیل شویم. بارها و بارها شاهد بودیم در صفها در محلات٬ در محیط کار٬ جلوی اداره مثل استانداری و فرمانداری و شهرداری مردم سران حکومت را به فحش کشیدند. امروز باید اقداماتی متحدانه تر و متشکل تر را سازمان داد.
تنها با متشکل شدن حول خواستهایمان میتوانیم شرایط را به نفع خودمان تغییر بدهیم. ایجاد مجامع عمومی در محلات یکی از ابتدائی ترین اقدامات است. برای ما مجمع عمومی چیزی جز همان جمع شدن خودمان در محله نیست. باید مردم مستقیم در مقابل ادارات زیربط جمع شوند. بجای صف کشیدن از ساعت 4 صبح و یا زودتر در جمعهای خود تصمیم بگیرند که سر ساعت باز شدن استانداری و ادارات دولتى جمع میشوند و حقشان را میخواهند. اگر مرغ و مواد مورد نياز وجود دارد چرا بايد براى تهيه آن ساعتهاى طولانى مردم در صف بايستند؟ چرا بطور عادی عرضه نميشود؟ اگر کمبود هست چرا براى سران حکومتى نيست٬ چرا براى بخش مرفه نيست؟ اين بی ارزش کردن و بى حرمت کردن مردم و بجان هم انداختن آنها برای یک کیلو گوشت هدفش اينست که توقعات مردم را بشدت پائين بياورد. باید در مقابل این تعرض بیشرمانه و برای همین خواست که ما اجازه نخواهیم داد بیش از این به ما بیحرمتی شود٬ اجازه نخواهیم داد هر روز نان ما گرو گرفته شود٬ متشکل شويم. در اجتماعات و مجامع عمومی مان در محلات نمایندگان خودمان را انتخاب کنیم. شوراهای سرخ محلاتمان را تشکیل دهیم. جوانان بايد خود را در این اجتماعات و مجامع عمومی باز یابند. در یک کلام پیر و جوان در این مجامع عمومی با اراده ای قوی خواستهای خود را به رژیم باید تحمیل کنند. رژیم در مقابل مردم متحد متزلزلتر خواهد بود. باید مردم فریاد بزنند ما فقر نمیخواهیم٬ ما گرسنگی نمیخواهیم٬ ما رفاه و آسایش و آزادی میخواهیم! باید بر در دیوار بنویسند و فریاد بزنند زنده باد زندگی! مرگ بر سرمایه داری!
بنظر من نقطه قوت جنبشی که علیه بیکاری و گرسنگی امروز پراکنده دارد خودنمائی میکند در محیط کار میتواند با ایجاد مجامع عمومی روتین خود فضا و توازن قوا را به نفع خود عوض کنند. رژیم هار اسلامی با ارتش بیکاری که ایجاد کرده تلاش دارد کارگران را تهدید و مرعوب کند. باید به کارگران گفت اگر در مجامع عمومی خودتان متشکل شويد٬ اگر شوراهای واقعی خود را تشکیل دهید٬ هیچ قدرتی نمیتواند شما را بیکار و اخراج بکند. اگر رژیم با یک تن واحد روبرو باشد قدرت سرکوب و ارعاب ازش سلب خواهد شد. باید اعلام کرد این کشور بحد کافی ثروت دارد که احدی گرسنه سر بر بالین نگذارد. کارگران همه جا باید مبارزه علیه بیکاری٬ مبارزه علیه فقر٬ مبارزه علیه گرانی را در دستور کار خود بگذارند. در این مبارزه باید کارگران بیکار از بیشترین حمایت برخوردار باشند. باید در مجامع عمومی تصویب کنند که بیمه بيکارى مکفی حق مسلم هر فرد بیکار در جامعه است. توجیهات تحریم اقتصادی یا بحران اقتصادی برای کارگران نباید قابل قبول باشد. شیرازه زندگی یخش عظیم طبقه از هم پاشیده شده است و این بزرگترین دلیل است که کارگران مبارزه علیه فقر و گرانی را آغاز بکنند.
بايد فضاى اعتراضى عليه فقر را تشديد کرد. مبارزه وجود دارد اما بايد آن را جهت داد و متشکل کرد. ضرورى است شعارها و خواستها را همه جا نوشت: زنده باد مجامع عمومی! زنده باد شوراها! زنده باد ارگانهای اعمال اراده مردم! زنده باد آزادی! زنده باد برابری! زنده باد رفاه! باید در ابعاد گسترده خودمان را در محیط کار و زندگیمان سازمان دهیم و رژيم هار اسلامى سرمايه را سرجايش بنشانيم.
يک دنياى بهتر: سازماندهى شوراها در محل کار و زيست٬ سياست کنترل کارگرى از جمله ارکان سياستهاى سازماندهى حزب در تقابل با فقر و فلاکت و گرانى و بيکارى است. چرا اين سياستها مطلوب و ممکن است؟ چگونه و از کجا بايد آغاز کرد؟
سياوش دانشور: مبارزه براى استيفاى هر حقى امرى اجتماعى است. امر کسانى است که مستقيما و بلاواسطه در آن ذينفعند. در شرايطى که رژيم اسلامى فقر و ندارى و ناامنى اقتصادى و سرکوب سياسى را به بخش لاينفک زندگى توده هاى طبقه کارگر و بخش عظيمى از مردم محروم تبديل کرده است٬ کارگران نميتوانند به خود حکومتيها براى شرايطى که ايجاد کرده اند شکايت ببرند و يا خواهان اجراى قوانين بردگى شان باشند. بعبارت ديگر آنچه ما با آن روبرو هستيم عملکرد يک حکومت و قانون و نهادهاى متفرقه طبقه حاکم است که اين وضعيت را ايجاد کرده است و چشم اندازى در چهارچوب حکومت و نظم موجود براى بهبود و تغيير پايه اى آن توسط خود آنان وجود ندارد. اگر اين فرض براى ما کرگران قابل قبول است٬ آنوقت بايد در مقابل قدرت حاکم قدرت آلترناتيو ايجاد کرد. يعنى قدرت دوفاکتوى توده اى و کارگرى. بايد در مقابل قوانين حاکم قوانين آلترناتيو ايجاد کرد. يعنى قوانينى که برآمده از اراده بخشهاى مختلف طبقه کارگر و مردم زحمتکش است.
شوراها مطلوب و ضرورى و ممکن اند چون اين قدرت آلترناتيو و اين قوانين آلترناتيو را پيش رو ميگذارند. شوراها مطلوب اند چون راه حل ديگرى که متضمن ايجاد اراده و اعمال قدرت مستقيم و مستمر توده اى باشد در تاريخ مبارزات اجتماعى خود را نشان نداده است و تجربه بهترى وجود ندارد. شورا مطلوب و ممکن اند چون تجربه تاريخ جنبش سوسياليستى طبقه کارگر و انقلابات و هر حرکت و اعتراضى هستند که منعبث از قدرت خود مردم و مجرى اراده خود مردمى هستند که از پائين براى بهبود و تغيير تلاش کرده اند. شوراها مطلوب و ممکن اند چون بسادگى نياز واقعى و خواست واقعى و درد واقعى و عمومى توده هاى کارگر و مردم تحت ستم و انقيادى را منعکس ميکنند که در قانون و سيستم قدرت بورژواها اساسا بحساب نمى آيند. در قانون بورژوازى همه نوع تعابير و تفاسير وجود دارد اما اين قوانين بازتاب قدرت و منافع طبقه حاکمه اند. در قانون کار و مقررات کارخانه چيزى جز منافع کارفرما و سرمايه دار پيدا نميشود و آنجا هم که از کارگر نام و نشان فرمالى وجود دارد با صد تبصره به منافع کارفرما و سرمايه دار زنجير شده است. لذا هم تجربه تاريخى مبارزات طبقه کارگر در سطح بين المللى و ايران و هم تجارب زنده اعتراضات توده اى و ميليونى سالهاى اخير بدنبال بحران سرمايه دارى در دنيا٬ مطلوبيت و اهميت و ضرورت و ممکن بودن شوراها و سنت عمل مستقيم کارگرى را براى هزارمين بار اثبات کرده است. هر جا توده هاى هم منفعت که خواست واحدى دارند در يک محل کار و مرکز صنعتى و يا در يک محل زيست و يا يک شهر و منطقه جمع ميشوند و صداى واحدشان را فرياد ميزنند٬ چيزى جز شوراها و سنت عمل مستقيم نميتواند بيانگر دقيق اراده و خواست آنها باشد.
کنترل کارگرى يک گوشه از سنت عمل مستقيم کارگرى است. اگر کارفرما تصميم به تعطيلى کارخانه ميگيرد٬ اگر منافع سرمايه به هر دليل قرار است با يک چرخش قلم و يک تصميم اين و آن سرنوشت صدها خانواده کارگرى را زير و رو کند٬ اگر قرار است تعديل و بيکار سازى صورت گيرد٬ اگر قرار است مقررات کار به نفع سرمايه عوض شود٬ اگر قرار است جايگاه کارگر در پروسه توليد حاشيه اى و نظم پادگانى در توليد و محيط کار ايجاد شود٬ کنترل کارگرى سياست آلترناتيوى است که اين قانون خودگمارده سرمايه را نفى و تناسب جديد و قوانين جديدى را منطبق با منافع کارگران ديکته ميکند. کنترل کارگرى لاجرم و بنا به ماهيت آن متکى به شوراها و مجمع عمومى کارگران است و همواره اراده و منافع کل کارگران را منعکس ميکند و در هر مرحله اين اراده را بطور مستمر نهادى ميکند. حزب ما در مورد سياست کنترل کارگرى مباحث زيادى دارد و در اين زمينه کتابى منتشر کرده است که توصيه ميکنيم رفقاى کارگر و فعالين کارگرى مجددا آنرا مرور کنند. سياست کنترل کارگرى در شرايط امروز ايران يکى از ابزارهائى است که ميتواند قدرت طبقه کارگر را در کشمکش سياسى و اجتماعى نمايندگى کند و در مقابل بسيارى از تعرضات طبقه حاکم بميدان بکشد.
چگونه و از کجا بايد شروع کرد؟ ما از قانون و دولت و رضايت کارفرما و منافع سرمايه دار شروع نميکنيم بلکه از خودمان و از منافع مان و شرايط مان شروع ميکنيم. براى پايان دادن به رقابتها و شکافهاى درون طبقه مان٬ براى ايجاد يگانگى و منفعت واحدمان٬ براى شرکت دادن همه کارگران و کارکنان يک واحد توليدى٬ براى منعکس کردن منافع عمومى کارگران مستقل از تقسيمات کارفرما و قصابى کارگران به رسمى و پيمانى و پروژه اى و قديمى و جديد و غيره٬ به تشکل نياز داريم. به تشکل کارگرى. تشکل کارگرى يعنى تشکل خود کارگران٬ يعنى جمع شدن همه کارگران هر بخش و هر قسمت و يا بخشها و قسمتها و خط توليدها٬ يعنى اعلام حضور علنى و جمعى براى اهدافى روشن و خواستى واحد و جمعى. مثلا افزايش دستمزدها٬ ايمنى محيط کار٬ لغو قراردادهاى سفيد امضا٬ نظارت بر اجراى توافقات کارگران در محيط کار٬ جلوگيرى از موش دوانى کارفرما و عواملش٬ حفظ اتحاد کارگران با اتکا به منافع کل کارگران از طريق شرکت آنها در امر و منافع مستقيم خود. يعنى واقعيت وجودى ما بعنوان کارگر در محل کار. يعنى شکلى از ابراز وجود مستقيم در محيط کار و يا در محله کارگرى همراه با خانواده هايمان. ابراز وجودى که بلاواسطه به منافع عموم ما مربوط است.
ترديدى نيست پشت هر اجتماع کارگرى٬ پشت هر مجمع عمومى کارگرى٬ پشت هر سازمان شورائى طبقه کارگر٬ تلاشهاى بخشهاى پيشرو و سوسياليست و کمونيست طبقه حياتى و مهم و کار ساز است. امرى که در مورد هر اعتصاب و اعتراض کارگرى هم صدق ميکند. همان محافل و مجامعى که مقدمات يک اعتصاب و اعتراض را ميچيند و برنامه ريزى ميکند٬ همان محافل و مجامع کوچکتر و غير علنى تر بايد مقدمات برگزارى مجمع عمومى و اجتماعات اوليه را فراهم کند. موانع جمع شدن و چگونگى آنرا رفع کند. انعطاف کافى براى ادامه کارى بخرج دهد و پايه هاى شوراها را در محيط کار و يا در محله بريزد. سنت شورائى و مجمع عمومى در ايران ريشه دار و قوى است. اين سنت از آنجا که بدوا و بلافصل به نياز و خواست عمومى کارگران پاسخ ميدهد و دخالت توده کارگر در سرنوشت خويش را در هر مرحله نقطه عزيمت خود قرار ميدهد٬ لذا نيازى به تلاشهاى بورکراتيک و حاشيه کردن توده کارگران تحت نام تشکل ندارد. تشکل آنجاست که کارگران جمع شدند٬ يعنى مجمع عمومى. قانون و تصميم همان است که جمع کارگران ميگويند. همان مرجعى که نماينده انتخاب ميکند و يا تصميم ميگيرد دستجمعى ظاهر شود٬ همان مجمعى که خواستش را روى کاغذ مى آورد٬ همان مجمعى که اعلام اعتصاب ميکند٬ همان مجمع نيز ميتواند تصميمات را از بالا تا پائين تغيير دهد و عوض کند و يا تماما منتفى کند.
مجمع عمومى رکن اساسى سنت شورائى و رکن اساسى شوراهاى کارگرى است. شورا بدون مجمع عمومى قابل تعريف نيست. شورا يعنى مجمع عمومى سازمان يافته و مستمر و منظم برسر هر موضوعى که کارگران تشخيص ميدهند و صلاح ميدانند. شورا يعنى قانون و اراده کارگر در پروسه توليد و محيط کار و محل زندگى. پشتوانه شورا در هر اعتصاب و اعتراض و تصميم و موافقت و مخالفت توده کارگران تشکيل دهنده آن يعنى مجمع عمومى است. سازمان دادن مجمع عمومى نه کار شاقى است و نه تخصص ويژه اى نياز دارد. کارگر بمجرد اينکه چند بار در مجمع عمومى شرکت ميکند و قدرت جمعى اش بعنوان کارگر را ميبيند٬ به چيز ديگرى بعنوان تشکل کارگرى رضايت نميدهد. کارگر بدرجه اى که اراده و نظر و قدرتش را اعمال ميکند٬ و انعکاس اين قدرت جمعى را ميبيند٬ ميتواند جايگاه خويش بعنوان طبقه را بهتر درک کند و ديوارهاى رقابت و شکافهاى درونى و تقسيم کار سرمايه را در محيط کار دور بزند و يا آنرا موقتا منتفى کند.
براى تشکيل مجمع عمومى و سازماندهى عمل مستقيم شورائى در محيط کار و محيط زيست بايد از منافع و نياز و خواست عمومى کارگران و خانواده هاى کارگرى شروع کرد و متکى به طبيعى ترين اجتماعات همين جمع در کارخانه و محيط زندگى شد. مجمع عمومى ميتواند کوچک يا بزرگ باشد و بنا به شرايط و محدوديتها تغيير کند و يا چند جا برگزار شود. اما ماهيتا يکى است و يک سياست بر آن ناظر است. نياز و منفعت کل کارگران با قطبنماى واحد براى اعمال اراده و دخالت مستمر کل کارگران. *